رفتم نون بگیرم، دست خالی برگشتم بابام گفت پس نون کو؟
گفتم الکی مثلا نونوایی بسته بود!
یهو دیدم بابام با لگد چنان ضربه ای کوبید تو صورتم که آب دهنمو معلق تو هوا دیدم!
وقتی به هوش اومدم دیدم بابام با لبخند ملیحی گفت:
الکی مثلا من بروسلی ام!!! :|
- ۰ نظر
- ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۲