اینکه سر سحری 50 تا لیوان آب بخورید و انتظار داشته باشین تو روز تشنه نشید ...
.
.
.
.
.
.
این خاصیت فقط مربوط به شتر هست.
خودتونو منفجر نکنین.
باتشکر روابط عمومی آب و فاضلاب
- ۰ نظر
- ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۴۷
اینکه سر سحری 50 تا لیوان آب بخورید و انتظار داشته باشین تو روز تشنه نشید ...
.
.
.
.
.
.
این خاصیت فقط مربوط به شتر هست.
خودتونو منفجر نکنین.
باتشکر روابط عمومی آب و فاضلاب
ﯾﺎﺩﺷ ﺑﺨﯿﺮ ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽﺑﺎ 200
ﺗﻮﻣﻨﯽﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﺎ
ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ ﭼﯿﭙﺲﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﯾﺨﻤﮏﻭ ﺩﻭﺗﺎ
ﻟﻮﺍﺷﮑــــﻭ ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻨﯽﻣﮕﻨﻮﻡ
ﻣﯿﻮﻣﺪﯾﻢﺑﯿﺮﻭﻥ
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻻﻥﺩﯾﮕﻪﻧﻤﯿﺸﻪ،
ﻫﻤﻪﺟﺎﺩﻭﺭﺑﯿﻦﮔﺬﺍﺵﺗﻦ
ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﺑﺸﺮ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﻭ
ﺿﺒﻂ ﮐﻨﺪ ...
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﻋﺼﺎ ﻣﺎﺭ ﺷﺪ ...
ﻧﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺷﮑﺎﻓﺘﻪ ﺷﺪ ...
ﻧﻪ ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺷﺪ ...
ﻧﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﭘﺪﺭ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ ...
ﻧﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪ ...
ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﻓﺖ ...
ﻧﻪ ﺷﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﻝ ﮐﻮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ...
ﻭ ﻧﻪ ﺁﺗﺸﯽ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﺪ ...
تابستان خود را چگونه گذراندین...?????
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به نام خدا ، لاین
سر جلسه امتحان؛
به یه دختره پنج تا سوال رسوندم.
اومد بیرون ماچم کرد!
الان چن روزه اعصابم خورده که چرا برگمو بهش ندادم…! :|
مورد داشتیم : پسره واسه صندلی مترو خودشو زده به حاملگی (کصافط)
لره سر وضو گوزید به بغلیش گفت:به نظرت وضوم باطل شد؟
بغلیش گفت والله اینطوری که تو گوزیدی وضوی منم باطل شد
نصیحت پدرانه یک لر به بچه در شب امتحان:
امشب بنیش یه گهی بخور تا فردا یه انی بشی تا توی یه طویله ای رات بدن
اگر خدا روبروی ما باشد مارا به راه راست هدایت کند انسان باز هم گمراه میشود!چون سمت راست خدا سمت چپ ما میشود!
همکلاسی لر دکتر شریعتی
لره دندونش درد میکرده میره دندونپزشکی به دکتر میگه:
همه رو بکش جز اینکه درد میکنه,بذار مثل سگ تنها بمونه
به ترکه میگن قبض آب و برقتو چه جوری پرداخت میکنی؟
میگع همسایه مون لره میذارم زیر برف پاک کن ماشینش میره پرداخت میکنه
چنگال چیست:وسیله ای بلاتکلیف در سر سفره لره,که موقع آب خواستن آن را در ران بغل دستی خود فرو میکنند
لره نامزدش میگوزه از خنده سکته میکنه.تو اعلامیه اش مینویسن بادی وزید و گلی پرپر شد
لره میره ثبت احوال میگه میخوام اسممو عوض کنم
میگن اسمت چیه؟میگه عین الله چس چهره
میگن حقم داری,حالا چی میخوای بذاری
میگه کامبیز چس چهره
پشت نویسی کارت عروسی یک لر
حاج حسنعلی با خانواده به جز کرمعلی کثافد؟
ههههههههههههههههههههههه
.
.
.
.
.ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﺬﺭﯼ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺯﺩﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺁﻣﺪ
ﺟﻠﻮ ﺩﺭ، ﻧﺬﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ
ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻠﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺣﺎﺟﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﯽ ﻣﻨﻢ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﺸﺎﺵ ﮔﺮﺩ ﺷﺪ ﺩﺍﺵ ﺍﺯ
ﺣﺪﻗﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺰﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ ﭼﯿﻪ؟ ﻣﻨﻢ ﯾﮑﻢ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻏﺰﻩ !
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺩﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺧﺪﺍﻓﻈﯿﻢ ﻧﮑﺮﺩ. ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ
ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻠﯽ ﺑﻮﺩ
به سلامتی اون کسی که داشت میرفت گفتم نرو نمیتونی فراموشم کنی …
برگشت نگام کرد گفتم دیدی نمیتونی …
گفت: ببخشید شما ؟